الف) هدف و منظور از دعا

آيا منظور از دعا اين است كه انسان از دنيا ببُرد و به دامان دعا پناه ببرد؟

يعني هرچه گرفتاري و مشكلات برايش پيش آمد، عوامل طبيعي آن را رها سازد و در يك گوشه اي نشسته با گردني كج، لباسي ژنده، دست به دعا بردارد؟ آن كه با ماوراءالطبيعه رابطه برقرار ميكند، ديگر نبايد به دنبال دنيا برود؟ و يا آنكه با دنيا و طبيعت سروكار دارد، نبايد با ماوراءالطبيعه ارتباط برقرار سازد؟ و هيچ رابطه اي بين آنها قائل نشود؟

يقيناً اينطور نيست. طبيعت با وراي آن، رابطه اي تنگاتنگ و نزديك دارد. و پيشرفت علم و صنعت هرچقدر هم مدرن تر باشد، نمي تواند اين رابطه را قطع كند، بلكه نيازش به آن بيشتر مي گردد. يك شخص منصف در زندگي رابطه اي بين اين دو مقوله ـ طبيعت و ماوراي طبيعت ـ برقرار ميكند تا زندگي به دور از مشكلات روحي و رواني و مالي داشته باشد. يعني شخص منصف فقط با دنيا رابطه برقرار نميكند تا به فشارهاي جنون آميز روحي و رواني مبتلا گردد. چرا كه ماديات نمي تواند، روح و روان را آرامش بخشد. و فقط با ماوراء‌ طبيعت نيز رابطه برقرار نميكند تا با فشارها و مشكلات مادي، در مضيقه و و تنگنا باشد ، كه اين قسمتي از رابطه دنيا و ماوراي آن با هم است.

چرا كه فقط دنبال معنويات رفتن و ارتباط برقراركردن با ماوراءالطبيعه نمي تواند مشكلات مادي را حل و فصل نمايد. و اگر اينطور مي شد، بزرگان دين ما عملاً اين را به ما نشان نمي دادند. آنها كه عابدان شب بودند و شيران روز. آنها كه شب چنان از خوف جهنم گريه ميكردند و با معبود خود به راز و نياز مي پرداختند كه بيننده خيال ميكرد از دنيا بريده اند و همانها در روز چنان به كار و كوشش مي پرداختندكه باز بيننده خيال ميكرد از آخرت بريده اند.

حضرت علي (ع) با آن مناجاتهاي شبانه اش، روزانه سر مزرعه مي رفت، با دست مبارك خود چاه ميكند، باغها را آباد مي نمود. امام باقر(ع) در ساعات گرماي روز سر مرزعه مي رفت، زمين را شخم مي زد و به آبياري آنها مي پرداخت. اگر اين رابطه دو طرفه نبود امام حسن مجتبي(ع) نمي فرمود: « چنان براي دنيايت كاركن كه انگار سالها در اين دنيا به زندگي خود ادامه خواهي داد و چنان به فكر آخرت باش كه انگار همين الآن از دنيا رخت بر خواهي بست.»

انسان بايد رابطه اي متعادل با دنيا و خارج آن برقرار سازد و حد وسط را بين آنها رعايت نمايد. عالم ماديات با عالم معنويت مانند دو كفة‌ ترازو هستند كه هميشه بايد دركنار هم باشند.

انسان در مشكلات، سختيها،گرفتاريها، امراض جسمي و روحي نبايد فقط و فقط چشم اميد به دعا داشته باشد و از عوامل طبيعت كه حلاّل مشكلات انسان است، غافل باشد. و در مقابل نبايد فقط به طبيعت و حلاّل مادي آن فكركند و عوامل ماوراء‌الطبيعه را فراموش كند و يا منكرآن شودكه هر دو راه به بيراهه رود و هر دو گروه به هلاكت رسند.

بعنوان مثال كسي كه مريض شد بايد به طبيب رجوع كند، دواي درد را از او طلب نمايد. ولي نبايد غافل باشدكه اين خداوند است كه به دواي طبيب اثر مي بخشد تا مؤثر افتد. و اگر او نخواهد همان دواي طبيب حاذق، بي اثر خواهد ماند. پس طبابت كردن بايد با دعا همراه باشد. شيخ محدث حر عاملي روايتي نقل ميكند از امام جعفر صادق(ع):

يكي از پيامبران بيمار شد، گفت به طبيب مراجعه نمي كنم تا همان كسي كه بيمارم كرده بهبوديم بخشد. خداوند به او وحي كرد كه شفايت ندهم تا مداوا و معالجه كني، كه باز هم شفا از من است.

(فرياد روزها، ص73 ـ مكارم الاخلاق، ج2، ص180)

**********

هر دردي كه هست درمانش نيز هست. آن خدايي كه درد را آفريده، درمانش را نيز آفريده است. هيچ دردي بدون درمان نيست.

**********

علامة مجلسي در بحارالانوار از پيامبر (ص) نقل ميكند:

بيماران را مداوا كنيد، زيرا خدايي كه بيماري داده دارو هم داده است… خداوند هيچ بيماريي نداده مگر اينكه براي آن بهبودي داده است. سپس مجلسي مي گويد:

آن كسي كه فقط دست به دعا برده و تسبيح بلندي در دست گرفته و درگوشه اي خزيده و پوستين نفهمي را بر سر كشيده و خدا خدا ميكند، خداوند بر زبان و دل آن مُهر مي زند تا ناله اش به جايي نرسد.كه اين روش، روش آدمهاي تنبل است و خداوند از انسانهاي تنبل بيزار است. چرا كه تنبلي باعث خسران دين و دنيا مي گردد.

**********

اما نظر اين است،كساني كه فقط ـ بدون در نظرگرفتن ماوراءالطبيعه ـ دنبال دنيا مي دوند، نه خدا را مي شناسند و نه آداب بندگي را مي دانند. تمام فكر و ذكرشان، دويدن، چريدن و خراميدن است.

اين دوگروه ـ آنها كه دنيا را مي گيرند و معنويت را رها مي سازند و‌ آنها كه معنويت را مي گيرند و دنيا را رها مي سازند ـ به هلاكت رسند. چرا كه به آن كه بايد ايمان و اعتقاد داشته باشند، ندارند. به خداي متعال معرفت پيدا نكرده اند. دركارهاي روزانه شان فقط خود را مي بينند نه خدا را. خودبين هستند و خودبينان نيز در هلاكت اند. اين خدا بينان هستندكه زندگي متعادل، راحت و بدون دغدغه دارند، هرچه مي بينند از خدا مي بينند. دنبال روزي مي روند، پيش طبيب مي روند، اما درعين حال دست به دعا بر مي دارند، چرا كه يقين دارند دعا و راز و نياز، راه را براي رسيدن به مقصود، هموار مي سازد.

**********

برای این نوشته برچسبی وجود ندارد !

نظرات کاربران

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خواندن این مقاله به 3 دقیقه زمان نیاز دارد.